فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۹۵۳۱۰۷

فقط ۱۷ یوزپلنگ ایرانی باقی مانده است!

فقط ۱۷ یوزپلنگ ایرانی باقی مانده است!

«یوز ایرانی»، دیگر روی پیراهن تیم ملی نیست. نماد ملی کشورمان امروز بیش از هر زمان دیگری به توجه و حمایت نیاز دارد. سال‌هاست که می‌شنویم این‌گونه زیبا در خطر انقراض است، اما وضعیت واقعی یوز و چالش‌های بقای آن همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.

به گزارش تجارت نیوز،

پیروز، توله یوزی که نماد امید به نجات این گونه بود، نهم اسفندماه 1401 از بین رفت و این تراژدی بار دیگر زنگ خطر را برای آینده یوز به صدا درآورد. امروز کمتر از ۲۰ یوز ایرانی در طبیعت باقی مانده‌اند، عددی که ما را به تأملی عمیق وا‌می‌دارد؛ چه نقشی در حفاظت از این‌گونه داریم؟

یکی از بزرگ‌ترین مسائلی که در این زمینه وجود دارد، عدم آگاهی عمومی درباره مسئولیت‌ها و مشارکت‌های لازم برای بقای یوز است. تصور نادرستی وجود دارد که مشارکت تنها به اقدامات مستقیم و تخصصی محدود می‌شود، در حالی که گاه حتی کوچک‌ترین کار‌ها -از حمایت از برنامه‌های حفاظتی گرفته تا خودداری از انتشار اعتراض‌های غیرسازنده در فضای مجازی- می‌توانند گامی مثبت باشند.

روز شنبه (10 آذر 1403) در گزارشی وضعیت سگ‌های ولگرد را آسیب‌شناسی کردیم. حالا برخی کارشناسان معتقدند جولان این سگ‌ها زیست‌بوم یوز‌ها را هم به خطر انداخته است. تهدیدات برای یوز ایرانی به تصادفات جاده‌ای،  تخریب زیستگاه‌ها، حضور سگ‌های ولگرد و خشکسالی محدود نمی‌شود. آنچه بیش از همه بقای این‌ گونه را به خطر انداخته، نبود یک تعریف روشن و جامع از نقش مشارکت مردمی و مسئولیت‌های دولت در حفاظت از طبیعت است.

حالا که توجهات جهانی به یوزپلنگ در روز‌هایی مانند ۴ دسامبر، روز جهانی یوزپلنگ معطوف می‌شود، فرصتی پیش روی ماست تا با شفاف‌سازی وضعیت این گونه، نقش خود را بازتعریف کنیم و برای حفظ این جواهر طبیعت ایران گام برداریم. یوز ایرانی تنها یک حیوان نیست؛ روایتگر هویت و زیبایی طبیعت سرزمین ماست. هر گام در مسیر حفاظت از آن، گامی برای حفاظت از میراث زیستی ایران است.

حمیدرضا میرزاده، کارشناس مسائل محیط‌زیست معتقد است وضعیت یوز ایرانی از گذشته هم بدتر شده و در عین حال توجه کمتری به آن می‌شود. در ادامه متن کامل گفت‌و‌گوی «فرهیختگان» با او را از نظر می‌گذرانید.

مشارکت؛ راه نجات یوز ایرانی

روزگاری مردم عادی هم پیگیر وضعیت یوزپلنگ ایرانی بودند؛ امروز اما ظاهراً این تب و تاب از بین رفته است، حمیدرضا میرزاده با اعتقاد بر اینکه اتفاقاً وضعیت امروز از آن روز‌ها بدتر شده، توضیح داد: «ما در حال حاضر با یک وضعیت نامشخص روبه‌روییم. دقیقاً نمی‌دانیم وضعیت یوزپلنگ آسیایی چگونه است، کجا چه اتفاقی افتاده و چند یوز باقی مانده است. تعدادی از آن‌ها شناسایی شده‌اند، اما مسئله اینجاست که پس از برخی از برخورد‌های امنیتی عجیبی که با فعالان محیط‌زیست صورت گرفت، موضوع یوز و زیستگاه‌های آن عملاً به حاشیه رانده شد. این روند طی ۵ تا ۶ سال اخیر شدت گرفته است. از سوی دیگر، برخی اقدامات مدیریتی که باید توسط دولت انجام شوند، به درستی پیش نمی‌روند. دلیل آن این است که این کار‌ها بسیار تخصصی و جزئی‌اند و نیاز به تعداد زیادی نیروی انسانی، افراد خلاق و جوان و پیگیری مستمر دارند، چیزی که از عهده هیچ دولتی نه فقط دولت جمهوری اسلامی ایران، بلکه در هیچ جای دنیا برنمی‌آید. این قبیل امور معمولاً به شکل مشارکتی انجام می‌شود، اما به نظر می‌رسد ما در تعریف و اجرای مشارکت با یک مشکل جدی مواجهیم.  سؤال اینجاست که مشارکت دقیقاً چیست؟ حدود و اختیارات دولت در این مشارکت کجاست؟ جامعه در این مشارکت چه نقشی دارد؟ و قرار است به کدام مقصد برسیم؟ متأسفانه این مسائل همچنان مبهم باقی مانده‌اند. یوزپلنگ یکی از بهترین نمونه‌ها برای بررسی این مسئله است؛ چراکه حداقل می‌دانیم که نمی‌دانیم و همین هم جای شکر دارد. این آگاهی نتیجه تلاش‌های جدی حدوداً سه دهه‌ای است که از سال ۱۳۸۰ و حتی کمی پیش از آن آغاز شده است. اکنون، تمام این تلاش‌ها ر‌ها شده و در عمل نهاد‌های مدنی، متخصصان و کارشناسان راه مشخصی برای مشارکت ندارند. البته در دوره جدید، سازمان حفاظت محیط زیست تلاش‌های تحسین‌برانگیزی انجام داده است تا مفهوم حفاظت مشارکتی را تعریف، بومی‌سازی و به یک مدل عملیاتی تبدیل کند. این امید وجود دارد که از طریق این اقدامات بتوان کاری جدی انجام داد. با این حال، اینکه این تلاش‌ها نهایتاً به نجات یوزپلنگ از انقراض منجر می‌شوند یا نه، مسئله‌ای جداگانه است. ما همچنان در این مسئله گیر کرده‌ایم. از یک سو می‌دانیم باید چه کنیم، اما از سوی دیگر هرکس دیدگاه خودش را مطرح می‌کند و کسی نیست که این دیدگاه‌ها را مدیریت و به سمت اهداف مشخص هدایت کند.»

نابودی یوزپلنگ یک بحران است

این کارشناس مسائل محیط زیست با اشاره به اینکه نباید فراموش کرد که موضوع حفاظت از یوز تنها مربوط به خود یوز نیست، گفت: «زیستگاه‌های آن نیز اهمیت زیادی دارند، عمدتاً مناطق بسیار شکننده و کویری در مرکز ایران هستند و شاید از خود یوز هم مهم‌تر باشند. بنابراین، حفاظت از زیستگاه‌ها باید در اولویت قرار گیرد. انقراض یوزپلنگ آسیایی، فراتر از نابودی یک گونه است؛ این پدیده نشان‌دهنده بحران‌هایی است که در زیستگاه‌های کویر مرکزی ایران رخ می‌دهند. حتی اگر یوز را از دست بدهیم، تلاش‌هایی که اکنون در جریان است، می‌تواند به بهبود شرایط زیستگاه کمک کند و در نتیجه، برای ده‌ها و صد‌ها گونه دیگر که در این زیستگاه‌ها زندگی می‌کنند، نیز مؤثر باشد. نکته و خبر خوبی که می‌توان مطرح کرد آگاهی از ناآگاهی ماست؛ یعنی می‌دانیم که اطلاعات کافی نداریم. اما خبر بد نیز همین است. اینکه هنوز نمی‌دانیم دقیقاً چه باید کرد. این وضعیت باعث شده بسیاری از فعالان حوزه حیات‌وحش و محیط‌زیست در تلاش باشند تا تغییراتی ایجاد کنند. خوشبختانه سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز تلاش‌هایی برای بهبود شرایط انجام می‌دهد، اما این تلاش‌ها محدودند. در حال حاضر، حداقل تعداد شناخته‌شده یوز‌ها زیر ۲۰ قلاده است. این یوز‌ها از روی عکس‌ها و خال‌های بدنشان شناسایی شده‌ که علاوه بر این، تعدادی توله نیز شناسایی شده‌اند. وضعیت برنامه تکثیر در اسارت در منطقه توران پس از مرگ «پیروز» نامشخص است و گزارشی دقیق از آن ارائه نشده است. برنامه حفاظت از زیستگاه‌ها نیز همچنان در چهارچوب برنامه‌های عمومی سازمان حفاظت محیط‌زیست پیش می‌رود. محیط‌بان‌ها در حال انجام وظایف خود هستند و زیستگاه‌های یوز، مشابه دیگر مناطق حفاظت‌شده، به همین شیوه محافظت می‌شوند. گهگاه اخباری از مشاهده یوز‌ها منتشر می‌شود، اما گزارش‌های مشاهده یوز عمدتاً به دو منطقه محدود شده است؛ منطقه توران در استان سمنان و منطقه میاندشت در استان خراسان شمالی. این دو زیستگاه، که فاصله چندانی با یکدیگر ندارند، به نظر می‌رسد کانون جمعیت یوزپلنگ‌ها شده‌اند. این تمرکز در دو زیستگاه نشان‌دهنده افت شدید جمعیت یوز‌ها و فشرده شدن زیستگاه‌هاست. این وضعیت نه‌تنها تهدیدی برای یوز‌ها، بلکه نشانه‌ای از تخریب و فشار بیش از حد بر زیستگاه‌هاست که نیاز به برنامه‌ریزی و اقدام جدی‌تر دارد.»

گاهی هم لازم است کاری نکنیم

یکی از مهم‌ترین سؤالاتی که در زمینه حفاظت از زیست‌بوم‌ها مطرح می‌شود، چگونگی اقدامات عملی است. میرزاده در پاسخ به این سؤال گفت: «مسئله اصلی این است که مشارکت در حفاظت از گونه‌ها، از جمله یوز آسیایی، نباید به اشتباه به معنای الزام همه افراد به انجام اقدامات عملی خاص تلقی شود. اشتباهی که گاهی مرتکب می‌شویم این است که می‌گوییم «آقا، مردم به هوش باشید؛ یوز در حال انقراض است، بیایید کاری کنید» این رویکرد لزوماً صحیح نیست، زیرا مشارکت اشکال مختلفی دارد و برای همه افراد به یک شکل تعریف نمی‌شود. برای برخی، مشارکت ممکن است در حد آگاهی و پذیرش این واقعیت باشد که یک گونه در معرض خطر انقراض قرار دارد. حتی اگر این آگاهی منجر به اعتراض به اختصاص بودجه به این گونه نشود و فرد تصمیم بگیرد از انتشار پست‌های منفی در این خصوص خودداری کند، این خود نوعی مشارکت مثبت محسوب می‌شود. در عین حال، مشارکت‌های تخصصی نیز وجود دارند. برای مثال، اگر شما یک کارشناس یا صاحب یک کارخانه هستید، ممکن است بتوانید یک نیاز خاص زیستگاه، مانند فنس‌کشی جاده‌ها را برطرف کنید. این‌ها نمونه‌هایی از مشارکت‌هایی‌اند که می‌توانند تأثیر مستقیم داشته باشند. اما مشکل اصلی ما همچنان تعریف نادرست و ناقص از مفهوم مشارکت است. نکته دیگر این است که مهم‌ترین تهدید برای هر گونه‌ای، تخریب زیستگاه آن است. وقتی زیستگاه تخریب می‌شود، جمعیت آن گونه به تدریج کاهش یافته و به سوی انقراض می‌رود. در مورد یوز آسیایی در ایران، یکی از تهدید‌های بسیار جدی، تصادف‌های جاده‌ای است. طی ۲۰ سال اخیر، حدود ۲۰ یوز در تصادف‌های جاده‌ای جان خود را از دست داده‌اند. علاوه بر این، قاچاق نیز یک تهدید جدی است. نمونه‌هایی مانند مادر پیروز، که قربانی قاچاق شد و از طبیعت جدا شد، یا کوشکی و دلبر، که هر دو قربانی قاچاق بودند و بعد‌ها به محیط زیست بازگردانده شدند، نشان‌دهنده عمق این مشکل است. این موارد در نهایت برای برنامه‌های تکثیر در اسارت به کار گرفته شدند، اما ریشه مشکل همچنان پا برجاست. در نهایت، باید توجه داشت که اصلی‌ترین چالش، تعریف و درک صحیح مشارکت است. این موضوع کلیدی‌ترین مسئله‌ای است که باید برای حفاظت از گونه‌های در خطر انقراض و زیستگاه‌های آنان، به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.»

منبع : روزنامه فرهیختگان

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.