فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۳۶۵۳۱۶

ظهوریافتگی در اقتصاد، هوشمندی جمعی

ظهوریافتگی در اقتصاد، هوشمندی جمعی

ظهوریافتگی یا برآمدگی (Emergence) مبحث گسترده‌ای است که در علوم پایه بسیار موردتوجه است. ظهوریافتگی چیزی است که تکامل بر پایه آن انجام می‌شود. پیدایش حیات و هوشمند شدن انسان‌ها هم شاید حاصل این ظهوریافتگی باشد. اما ظهوریافتگی سطوح نیز بالاتری دارد. تجمیع انسان‌ها و رفتارهای جمعی انسانی که به ظهور چیزهایی مثل اقتصاد، اجتماع،

ظهوریافتگی یا برآمدگی (Emergence) مبحث گسترده‌ای است که در علوم پایه بسیار موردتوجه است. ظهوریافتگی چیزی است که تکامل بر پایه آن انجام می‌شود. پیدایش حیات و هوشمند شدن انسان‌ها هم شاید حاصل این ظهوریافتگی باشد.

اما ظهوریافتگی سطوح نیز بالاتری دارد. تجمیع انسان‌ها و رفتارهای جمعی انسانی که به ظهور چیزهایی مثل اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و بسیاری از مفاهیم جمعی دیگر منجر می‌شود. ما در این مقاله می‌خواهیم به ظهوریافتگی در اقتصاد بپردازیم.

از مورچه‌ها تا اقتصاد

به نظرتان مورچه‌ها موجودات باهوشی هستند؟ مشخص است که نه. باهوش نیستند؛ اما یک کلونی مورچه رفتار هوشمندانه‌ای انجام می‌دهد.

این قضیه در مورد زنبورها، موریانه‌ها و پستانداران بزرگ مثل گاوها و گوسفندان، پرندگان و ماهی‌ها مثل ماهی ساردین هم وجود دارد؛ یعنی هیچ‌کدام از اعضا به‌تنهایی موجود باهوشی به‌حساب نمی‌آید، اما وقتی به رفتار جمعی توجه می‌کنیم، انواعی از الگوهای رفتاری را مشاهده می‌کنیم.

دسته پرندگان

یک مورچه به معنای واقعی یک موجود بی‌هوش (در مقابل حیوانات هوشمندتر مثل بسیاری از پستانداران) است. مغز بسیار کوچکی دارد. اراده‌ای ندارد. برنامه‌ای ندارد. بااین‌همه یک کلونی مورچه یعنی تعداد زیادی مورچه در کنار هم باهوش هستند.

یک کلونی مورچه می‌تواند ساختاری پیچیده بسازد و رفتارهای پیچیده داشته باشد. بعضی از کلونی‌ها قارچ پرورش می‌دهند تا از شیره آن تغذیه کنند. برخی دیگر از شته‌ها در برابر کفشدوزک‌ها حفاظت می‌کنند تا از ترشحات شیرین شته‌های تغذیه کنند. مورچه‌ها می‌توانند علیه کلونی دیگر اعلام جنگ کنند و از کلونی خود در برابر دیگر حمله‌کنندگان دفاع کنند.

ظهوریافتگی یا برآمدگی سیستم‌های پیچیده

همه این مثال‌هایی که زدیم، سیستم‌های پیچیده‌ای هستند که تعامل اجزای ساده آن‌ها با یکدیگر به رفتارهای پیچیده خاصی منجر می‌شود.

این پدیده بسیار عجیب، برآمدگی یا ظهوریافتگی نام دارد. ظهوریافتگی، سیستم‌هایی را توصیف می‌کند که از اجزای ساده ساخته شده‌اند و رفتار پیچیده دارند؛ یعنی ظهور پیچیدگی از جمع چیزهای ساده.

البته ظهوریافتگی مختص موجودات کاملا بی‌هوش مثل مورچه‌ها و زنبورها نیست. بلکه هرگاه تعدادی موجود تعامل کننده مثل انسان‌ها دور هم جمع شوند، با هم یک رفتار جمعی را انجام می‌دهند. انگار که همه یک الگوی راه ‌دارند.

هرگاه تعدادی موجود تعامل کننده مثل انسان‌ها دور هم جمع شوند، با هم یک رفتار جمعی را انجام می‌دهند.

اتم‌های موجودات هوشمندی نیستند. وقتی دو اتم هیدروژن با یک اتم اکسیژن ترکیب می‌شوند، یک مولکول آب را تشکیل می‌دهند که باز هم چیز ساده‌ای است؛ اما وقتی تعداد زیادی مولکول آب روی‌هم جمع می‌شوند، هویت و موجودیت جدیدی به نام آب را به وجود می‌آورند.

وقتی یک چوب خیس را زیر میکروسکوپ الکترونی نگاه کنید، خواهید دید که خاصیت «خیسی» چیزی نیست جز اینکه تعدادی مولکول آب لای سلول‌های چوب قرار دارند. اما همین ترکیب تعداد زیاد مولکول‌های ساده آب با ساختار ساده چوب باعث تولید مفهوم جدیدی به نام «خیس بودن چوب» می‌شود.

ظهوریافتگی زندگی با قوانین ساده

هر ظهوریافتگی دیگری هم همین است. چیزهای ساده و غیرهوشمند تحت قوانین ساده‌ای با هم برهمکنش می‌کنند. در مورد آب قانون الکترواستاتیک که در آن بارهای همنام همدیگر را جذب و بارهای ناهمنام همدیگر را دفع می‌کنند.

این برهمکنش ساده وقتی روی‌هم جمع می‌شود، پدیده، خاصیت یا موجودیت جدیدی بسیار بزرگ‌تر و بالاتر از هرکدام از این اجزا را می‌سازند.

حال این موجود یا خاصیت جدید، خود چیز دیگری است و ترکیب همین خاصیت‌ها و موجودیت‌ها با هم نیز می‌تواند یک موجودیت جدید بسیار بزرگ‌تر ایجاد کند. موجودیت‌هایی مثل اقتصاد، ملت و فرهنگ. این فرآیند پیچیده شدن می‌تواند تا بی‌نهایت ادامه یابد.

روستای پورتائو پرینس هاییتی روستای پورتائو پرینس هاییتی

اتم‌ها مولکول‌ها را شکل می‌دهند. مولکول‌ها دی‌ان‌ای (DNA)، پروتئین‌ها و چربی‌ها را می‌سازند. پروتئین‌‌ها، دی‌ان‌ای و چربی‌ها، سلول‌ها را می‌سازند. سلول‌ها بافت را تشکیل می‌دهند. بافت‌ها، اندام‌ها را می‌سازند و اندام‌ها، انسان‌ها و دیگر موجودات زنده را می‌سازند و در نهایت انسان‌ها دور هم جمع می‌شوند و با تعامل با یکدیگر، جوامع را خلق می‌کنند.

پس ظهوریافتگی این‌گونه است؛ شما چند موجودات کوچک غیرهوشمند را کنار هم بگذارید. چند قانون ساده برایشان بنویسید. سپس رهایشان کنید که با هم برهمکنش کنند و در نتیجه موجودی بزرگ‌تر از خود را بسازند.

طرح بزرگ ظهوریافتگی

یکی از بهترین مثال‌ها در این مورد، مثالی است که استیون هاوکینگ در کتاب طرح بزرگ (The Grand Design) خود مطرح کرده است.

فرض کنید یک صفحه شطرنجی از چراغ‌ها وجود دارد؛ یعنی هر خانه یک چراغ است. هرکدام از این چراغ‌ها می‌توانند در هر گام زمانی خاموش یا روشن باشند. ما چراغ خاموش را مرده و چراغ روشن را زنده می‌نامیم.

کل این صفحه از سه قانون ساده پیروی می‌کند:

  1. هر چراغی با سه یا دو همسایه زنده، در گام زمانی بعدی زنده می‌ماند.
  2. یک چراغ مرده دقیقا با سه همسایه زنده، در گام زمانی بعدی زنده می‌شود.
  3. در بقیه موارد یک چراغ یا می‌میرد یا مرده می‌ماند. اگر چراغی به دلیل اینکه هیچ همسایه زنده‌ای ندارد یا فقط یک همسایه زنده دارد، بمیرد، می‌گوییم که از تنهایی مرده است. اگر مرگ او به خاطر تعداد زیاد همسایه‌های زنده باشد (یعنی بیش از ۳ همسایه) می‌گوییم آن خانه یا چراغ به خاطر شلوغی مرده است.

انسان‌ها و موجودات زنده ممکن است نیز با همین ظهوریافتگی ایجاد شده باشند؛ زیرا همه متشکل از اتم‌ها و مولکول‌های غیرهوشمندی هستند که دور هم جمع شده‌اند و با قوانین ساده با هم برهمکنش می‌کنند.

وقتی اجازه می‌دهیم که همین موجودات غیرهوشمند ساده با این قوانین ساده با یک حالت اولیه پیش بروند، اتفاق‌های جالبی رخ می‌دهند. یکی از اتفاق‌ها این است که در این سیستم، موجوداتی به وجود می‌آیند که در محیط حرکت می‌کنند.

اتفاق‌های دیگر این است که اگر یک موجود اولیه بسیار خاصی وجود داشته باشد (که می‌تواند تصادفی ایجاد شود) می‌تواند موجودات دیگری را تولید کند که در محیط حرکت می‌کنند.

حال اگر همین موجوداتی که هنوز هوشمند نیستند، تعدادشان زیاد شود، ما شاهد به وجود آمدن سیستم‌هایی خواهیم بود که به نظر هوشمند می‌رسند و می‌توانند نسبت به محرک‌های محیطی واکنش نشان دهند. محرک‌های محیطی مثل چیزی که یک یا چند چراغ را می‌کشد یا زنده می‌کند.

ظهوریافتگی انسان

انسان‌ها و موجودات زنده ممکن است نیز با همین ظهوریافتگی ایجاد شده باشند؛ زیرا همه متشکل از اتم‌ها و مولکول‌های غیرهوشمندی هستند که دور هم جمع شده‌اند و با قوانین ساده با هم برهمکنش می‌کنند و در نتیجه یک موجود زنده هوشمند را به وجود می‌آورند.

همین موجودات غیرهوشمند مثل اتم که مغز انسان‌ها را تشکیل می‌دهند، یک سیستم پردازشی قدرتمند یعنی همان مغز را به وجود آورده‌اند که در مورد خود اتم و مغز فکر می‌کند، این مقاله را می‌نویسد و این مقاله را می‌خواند.

سرمنشا هوش هم شاید همین ظهوریافتگی باشد؛ یعنی وقتی پیچیدگی یک سیستم افزایش یابد، احتمالا به نقطه‌ای می‌رسد که هوشمندانه رفتار می‌کند.

میمون کتاب می‌خواند

در یک کلونی مورچه، هر مورچه‌ای وظیفه‌ای دارد. فرض کنیم یک‌چهارم کلونی کارش نگهبانی، یک‌چهارم کارگر، یک‌چهارم پرورش‌دهنده لارو و یک‌چهارم جمع‌کننده غذا هستند.

هر یک از این مورچه‌‌ها ماده شیمیایی خاصی را با توجه به وظیفه‌اش منتشر می‌کند و به دیگران می‌گوید که چه‌کاره است. وقتی یک مورچه، مورچه دیگری را می‌بیند با همین مواد شیمیایی می‌گوید که کیست و کارش چیست.

اگر به هر دلیلی مثلا تعداد زیادی از مورچه‌های نگهبان بمیرند، ممکن است کلونی به خطر بیافتد؛ یعنی سیستم کلونی باید به‌نوعی این مشکل را رفع کند. در این حالت تعدادی از مورچه‌های دیگر باید شغلشان را عوض کنند تا این جای خالی پر شود.

اما چگونه باید به مورچه‌ها گفت که کارشان را عوض کنند و کدام‌یک باید چنین کاری کنند؟

ظهوریافتگی از رفتارهای منفرد

قضیه این است که هنگامی‌که مورچه‌های کلونی، با دیگر مورچه‌ها مواجه می‌شوند، خواهند دید که تعداد مورچه‌های نگهبانی که ملاقات می‌کنند، کمتر شده است.

یک مورچه وقتی می‌بیند تعداد نگهبان‌هایی که ملاقات می‌کند در قیاس با گذشته کمتر شده‌اند و این عدد به یک مقدار بحرانی رسیده است، شغل خود را عوض می‌کند و مورچه نگهبان باشد.

به‌صورت تصادفی مورچه‌های دیگر هم چنین کاری می‌کنند تا جایی که نسبت تعداد نگهبانان با بقیه برابر شود. با این کار سیستم خودبه‌خود، خود را اصلاح می‌کند.

کنش و واکنش این مورچه‌های تصادفی است؛ یعنی شما نمی‌توانید تعیین کنید که چه مورچه‌ای شغلش را عوض کند و نگهبان شود؛ اما قوانین ساده موجود آن‌قدر خوب چیده شده‌اند که همه این اتفاق‌ها در نتیجه تعامل‌ها و اجرای ناخودآگاه این قوانین رخ می‌دهند.

موجودات زنده از کنار هم گذاشتن چیزهای غیرزنده حاصل می‌شوند؛ یعنی اتم‌ها و مولکول‌ها.

شاید ما هنوز تعریف دقیقی از یک موجود زنده مثل سلول یا باکتری نداشته باشیم؛ اما می‌دانیم که این موجودات زنده از کنار هم گذاشتن چیزهای غیرزنده حاصل می‌شوند؛ یعنی اتم‌ها و مولکول‌ها.

سلول‌ها با دیگر سلول‌های تعامل می‌کنند. یک وظیفه تخصصی را انجام می‌دهند و در طول زمان یک اندام یا یک موجود زنده را تشکیل می‌دهند. موجودی که از اجزای غیرزنده تشکیل شده است. تمام موجودات زنده از میلیارد‌ها جزء غیرهوشمند تشکیل شده‌اند.

از ظهوریافتگی مغز تا اقتصاد

مثالی که مورد مورچه‌ها زدیم در مورد سلول‌های بدن ما نیز صدق می‌کند. سلول‌ها با برهمکنش شیمیایی با هم ارتباط دارند. در نتیجه تصمیم می‌گیرند که مثلا چه وقت انجام چه‌کاری را متوقف کنند یا سرعت انجامش را تغییر دهند.

یعنی هیچ عامل دستوردهنده‌ای وجود ندارد. هر جزء با اجزای دیگر تعامل و بر اساس همین اطلاعات، رفتار می‌کند. یک کلونی مورچه نه مغز دارد و نه قلب؛ اما بااین‌همه، قدرت کافی برای تولیدمثل و برهمکنش یا محیط اطراف را دارد.

ترافیک تهران

یک کلونی از تجمع مورچه‌های غیرهوشمند برمی‌آید. حال اگر همین اجزای کوچک خود هوشمند باشند، ما شاهد سیستم‌های پیچیده‌تری خواهیم بود. وقتی انسان‌‌های خردمند دور هم جمع می‌شوند، چیزهایی مثل جامعه و ملت ظهور می‌یابند. در این سیستم، چیزهای پیچیده‌ای مثل فرهنگ، اقتصاد و هنجارها شکل می‌گیرند.

همان‌طور خودتان هم احتمالا حدس زده‌اید، این قضیه در نهایت به یک اقتصاد هم ختم می‌شود. تلاش اقتصاددان‌ها، ساخت و ارائه مدلی است که بتواند تا حدی رفتارهای اقتصاد مجموعه افراد را توضیح دهد و بتواند با همین شناخت اقتصاد را در مسیر درستی پیش ببرد. تلاشی که علم اقتصاد را ساخته است.

اقتصاد فردی

رفتارهای اقتصادی یک فرد، می‌توانند تا حدی توضیح‌پذیر یا شاید قابل پیش‌بینی باشند. اما رفتار مجموعه افراد معمولا قابل پیش‌بینی نیست.

برای مثال در اقتصادی که شاهد تورم بالا، کاهش ارزش پول و در انتظار ابرتورم سه‌رقمی است، افراد تلاش خواهند کرد ارزش پول خود را با بهترین سرمایه‌گذاری حفظ کنند. اما اینکه چه فردی چه‌کاری در این راستا انجام می‌دهد، در نگاه کلی‌تر کاملا تصادفی است.

اقتصاد رفتاری شاید بتواند توضیحی درباره اینکه یک فرد در چنین موقعیتی چه‌کار انجام می‌دهد داشته باشد. رفتاری که ترکیبی از جانب‌داری‌های شناختی او، وضعیت روانی، ثروت خانواده، وضعیت اقتصادی فعلی، میزان دانش و سواد و رفتارهای انسان‌های دیگر نیز باشد.

برای مثال اگر شما ثروتمند باشید، با ثروتمندانی دیگری ارتباط خواهید داشت که احتمالا اطلاعات دقیق‌تری در مورد نوسانات آینده اقتصاد دارند. در نتیجه شما هم از این اطلاعات استفاده خواهید کرد و برای حفظ ارزش پول در حوزه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنید که ثروتمندتر شود. ارتباطی که باعث می‌شود ثروتمندان ثروتمندتر شوند .

هنگ‌کنگ

اگر از خانواده متوسطی باشید که خیلی هم درگیر بازار نیست، شاید به سمت بازار ارز و طلا و یا بازار مسکن بروید.

آدم‌های مشابه به دلیل جانبداری تاییدی ، دور هم جمع می‌شوند و از رفتارهای یکدیگر الگو می‌گیرند. در نتیجه وقتی کسی در خانواده دلار بخرد، احتمالا شما نیز سراغ خریدن دلار بروید. افراد فامیل شما هم‌چنین می‌کنند. این کار بقیه افراد را هم در همین مسیر وارد می‌کند و در نتیجه قیمت دلار چند برابر می‌شود.

اما اینکه تعیین کنیم چند نفر سراغ طلا، چند نفر سراغ دلار و چند نفر سراغ بازار سرمایه می‌روند، چیزی است که خیلی دقیق نمی‌توانیم آن را پیش‌بینی کنیم.

اقتصاد حاصل ظهوریافتگی

اقتصاد یک سیستم پیچیده است که از رفتارهای ساده ظهور می‌یابد. به همین دلیل هم برخی از فیزیکدان‌ها که کارشان سیستم‌های پیچیده است، تلاش کردند حوزه فیزیک اقتصاد را برای ارائه یک مدل بهتر برای اقتصاد توسعه دهند. تلاشی که البته به زعم من ناکام ماند.

اقتصاد بسیار پیچیده‌تر از یک سیستم پیچیده متشکل از اتم‌ها، مولکول‌ها یا حتی مورچه‌ها است؛ زیرا رفتارهای اقتصادی انسان‌ها صرفا با قوانین ساده و پارامترهای اندک تعیین نمی‌شوند. بلکه تعداد بسیار زیادی از پارامترهای کمی و کیفی در آن دخیل هستند.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.