چرا حرفهای رئیسجمهور را باور کردیم؟
- صحبتی منقطع شده از رئیسجمهور در مورد جایگزینی مصرف آبزیان به جای گوشت قرمز و مرغ، منتشر میشود. با وجود غریب بودنش، بسیاری از مردم باور میکنند که حسن روحانی آن حرفها را زده است. در نتیجه در مدت کوتاهی آن را بهصورت گستره، در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند و به این سخنان تقطیع شده، واکنش منفی نشان میدهند.
- چندی پیش و زمانی که فرایند واکسیناسیون کرونا به تازگی در کشور آغاز شده بود، اتفاق مشابهی برای وزیر بهداشت رخ داد. اوایل فروردین بود که نقل قولی از او بهصورت گسترده پخش شد مبنی بر اینکه رایدهندگان در روز انتخابات ریاستجمهوری واکسینه میشوند. این نقل قول را نیز بسیاری با وجودی که دور از ذهن بود، باور کردند.
- در نقطه مقابل اما کیانوش جهانپور قرار میگیرد. بر مبنای برخی پژوهشهای ارتباط جمعی، اعتبار منبعی که پیام را ارسال میکند، به «تخصص» و «اعتماد» بستگی دارد؛ به این معنا که مخاطب میپذیرد، او پاسخ صحیح پرسش را میداند و موضع درستی در مورد مسائل دارد (۱).
جهانپور «پزشک» و سخنگوی سازمان غذا و دارو است. مدتی هم سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا بود. به صورت طبیعی، زمانی که او برای مثال از واکسن ایرانی سخن میگوید، مخاطب باید بتواند به او بهعنوان یک متخصص اعتماد کند؛ اما چرا لزوما اینگونه نیست؟
- در موارد اول و دوم میتوان پای قدرت تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی یا حتی شیطنت رقیبان سیاسی را وسط کشید. همچنین میتوان از ضعف سواد رسانهای بخشی از مخاطبان سخن گفت که هر موضوعی را بدون بررسی و منبع معتبر باور میکنند. همان کاری که معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهوری در مورد حرفهای روحانی به نوعی انجام داد. بخشی از دلایل موضوع هم میتواند به همین مسائل بازگردد؛ اما شاید نه همه ماجرا.
- این روزها «برند» و «برندسازی» اصطلاحاتی آشنا هستند. هر محصول، سازمان یا شخصیت نامآشنایی، خواسته یا ناخواسته، تصویری از خود را در ذهن مخاطبان میسازد.
برنامهریزیهای زیادی هم ممکن است برای همین برندسازی انجام شود؛ اما گاهی اشتباهات یا اتفاقات ناخواسته، بر تصویر نهایی تاثیر منفی میگذارند. در نهایت، همین تصور مخاطب از یک برند تجاری یا شخصی است که میتواند اعتماد یا بیاعتمادی او را رقم بزند.
- مقامات و شخصیتهای سیاسی هم از این امر مستثنی نیستند. علاوه بر همه تلاشهای برنامهریزی شدهای که ممکن است برای برندسازی شخصی چنین افرادی انجام شده باشد، مجموعه رفتارها و گفتارهای آنها بر تصویر ذهنی مخاطب اثرگذار است.
با این اوصاف، آیا نمیتوان نتیجه گرفت بخشی از مردم، حرفهای منتسب به روحانی و نمکی را باور کردند، چرا که بر اساس همان تصویر ذهنی، چنین سخنانی را از آنها بعید نمیدانستند؟
- روحانی تا کنون بارها بدون توجه به مشکلات اقتصادی مردم، از پیروزی و گذر از سختیها سخن گفته است. نمکی هم یک روز از «جمع کردن کشتهها از کف رودخانه» مینالد و روزی دیگر از مدیریت بینظیر مجموعه تحت امرش در دوران کرونا سخن میگوید. وقتی افکار عمومی چنین تناقضهایی را میبیند، عجیب نیست اگر آن سخنان غریب را هم باور کند.
- در مورد جهانپور نیز همین موضوع به نوعی دیگر میتواند صادق باشد. سخنگوی سازمان غذا و دارو، رویهای را در توییتر در پیش گرفته که تصویر ذهنی بخشی از مخاطبان را از خود، مخدوش کرده است. او در توییتهایش پاسخهایی با نگاه از بالا و احتمالا به زعم خود دندانشکن به افراد میدهد.
همچنین در حالی که مردم از شرایط نگرانند و برخی عزیزان خود را از دست دادهاند، او توییتی میزند که با نوعی تمسخر به احتمال ورود کرونای هندی به کشور اشاره دارد. در این شرایط بعید نیست حتی اگر حرف صحیحی هم در موردی خاصی مطرح کند، پذیرش آن برای بخشی از افکار عمومی مشکل باشد.
- از آن سو، درست است که منبع معتبر، آگاه و قابل اعتماد [مثلا یک پزشک] در اقناع مخاطب از منابع غبرمعتبر موثرتر است (۲) اما علاوه بر اعتبار منبع، محتوای پیام هم بر احتمال اقناع تاثیر میگذارد (۳). جهانپور گاهی نیز محتوای خوبی برای انتقال پیامهای خود انتخاب نمیکند. برای مثال او برای اشاره به افتخارآمیز بودن تولید واکسن داخلی، تصاویری از ساخت سوله را توییت کرد که واکنشهای منفی بسیاری در پی داشت.
- راحتترین واکنش در برابر هر رویداد ناخوشایندی این است که آن را به عامل بیرونی نسبت دهیم (همان کاری که معاون دفتر رئیسجمهور انجام داد). اما کار درستتر این است که گاهی به مسیری که رفتیم نگاهی بیاندازیم و ببنیم خود ما چه کردیم که به این نقطه رسیدیم؟
۱- تَن، الکسیس (۱۳۸۸)، نظریهها و پژوهشهای ارتباط جمعی، ، ترجمه تعیم بدیعی. چاپ اول، انتشارات همشهری، ص ۱۳۲
۲- همان، ص ۱۴۰
۳- همان، ص ۱۶۱
نظرات