تازهترین های این دسته بندی
چند وقت پیش در بازار بهدنبال یک ساعت دیواری ارزانقیمت باکیفیت قابلقبول بودم. یک فروشنده پرسید، جنس خوب میخواهی چرا ایکیا نمیخری؟ ایکیا؟! محصولات ایکیا IKEA همیشه برایم جالب بودند. کالاهایی ارزان، باکیفیت و کاربردی. اما مطمئن بودم که ایران در فهرست کشورهایی است که ایکیا در آن هیچ فعالیتی ندارد. با کمی جستجو متوجه
چقدر مهربان هستید؟ چقدر گذشت دارید؟ آیا از میانگین جامعه صادقتر و درستکارتر هستید؟ آیا بیشتر از عموم مردم به اخلاق پایبندی دارید؟ آیا خود را آدم باهوشی میدانید؟ چقدر مهارتهای اجتماعی دارید؟ معمولا «بیشتر مردم» فکر میکنند که از «بیشتر مردم» بهتر و شایستهتر هستند. این گزاره از نظر منطقی قطعا نمیتواند درست باشد.
اولین بار آدام اسمیت از تقسیمکار حرف زد و ادعا کرد تخصصیشدن مشاغل باعث افزایش خلاقیت و کارایی میشود. این مثال را در نظر بگیرید: امیر و آرمان دو برادر هستند. امیر در یک شرکت خلاق کار میکند. او آزاد است هر وقت که میخواهد سر کار برود، هر جا که میخواهد بنشیند و کاری
وقتی شاهعباس صفوی با دولت عثمانی معاهده صلح امضا کرد، برای امپراتور هدایایی فرستاد. امپراتور عثمانی هدایا را پس داد و درخواست کرد بجای تمام طلا و جواهرات اهدایی، یک تکه پارچه بافته دست «غیاثالدین نقشبند یزدی» را برای او بفرستند. پارچهای که مشهورترین برند در عصر خود بود. این هدیه، امروز در موزه ویکتوریا
فیلترینگ اینترنت از اساس چیز بدی نیست. دولتها و شرکتهای زیادی هستند که محتوای خشونتآمیز، مستهجن، نژادپرستانه، ناقض کپیرایت یا دعوت به خودکشی و دیگرکشی را فیلتر میکنند؛ یا دستکم میکوشند که این مطالب در معرض دید نباشند. مثلا گوگل به این سایتها رتبه پایینی میدهد که ترجیحا در ۱۰ صفحه اول جستجو قرار نگیرند.
آدمهای متفاوت با رویکردهای متفاوت به مطالعه علم اقتصاد میپردازند. شاید یکنفر به اقتصاد انرژی علاقه پیدا کند و بخواهد که تاجر نفت شود. دیگری به قواعد حاکم بر شرکتها توجه نشان دهد و تصمیم به راهاندازی کسبوکار بگیرد. فرد دیگر میخواهد ثروت خودش را بیشتر کند درحالیکه دیگری خواهان افزایش ثروت و رفاه ملی
یک ربات تمام مطالب موجود در اینترنت را میخواند، رفتار مردم در وب را بررسی میکند، نیازها را شناسایی میکند و با دقت مطلبی مینویسد که پرمخاطبترین مطلب روز باشد. این تصویری است که روزنامهنگارهایی مثل من را از آینده هوش مصنوعی میترساند. امروزه بحث در مورد بیکاری عظیم ناشی از هوش مصنوعی، بحث داغی
بحث اقتصاد رفتاری را با یک مثال آغاز میکنیم. فرض کنید میخواهید گوشی بخرید. چند گزینه برای انتخاب دارید؟ شاید شما اول به برند توجه کنید: سامسونگ، اپل، هوآوی یا گوگل؟ شاید به دنبال بهترین ویژگیها با کمترین قیمت بگردید. دوربین، رم، جنس بدنه و باتری؟ معمولا برندی که قبلا از آن استفاده کردهایم، انتخاب
کسبوکارهای اینترنتی دارند از اینطرف و آنطرف سر برمیآورند. بسیاری از این کسبوکارهای مجازی، همان مشاغل سنتی هستند که حالا به دنیای آنلاین قدم گذاشتهاند. شاید یک کفاشی کوچک برای خودش سایت زده باشد، یا خانمی خانهدار شیرینیهایش را در اینستاگرام بفروشد. به هر حال تمام این فروشندگان یک نیاز مشترک دارند: آنها کسی را
وقتی هیچچیز از علم اقتصاد نمیدانستم، فکر میکردم اقتصاد در مورد نحوه پسانداز پول و کشف بهترین موقعیت سرمایهگذاری است و معمولا آن را با علم مالی اشتباه میگرفتم. بعدها با این تعریف ساده مواجه شدم که «اقتصاد علم تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود است.» تعریفی که شاعرانه به نظر میآید و چندان به
آخرین اخبار