فقر چگونه به آموزش کودکان ضربه میزند؟
بررسی هزینههای خانوار نشان میدهد سهم آموزش از کل هزینههای خانوار طی یک دهه گذشته نصف شده و از 2.1 درصد به 0.8 درصد رسیده است. مسالهای که تاثیر فقر بر اموزش را نشان میدهد.
به گزارش تجارتنیوز ، طی پنج سال گذشته چهار میلیون کودک از تحصیل بازماندهاند. افرادی که به دلایل متعدد نتوانستهاند در سال تحصیلی به مدرسه بروند و گفته میشود فقر، یکی از مهمترین دلایل بازماندن کودکان از تحصیلات است.
زهرا کاویانی، کارشناس اقتصادی در سرمقالهای در روزنامه دنیای اقتصاد به این سوال جواب داده که فقر با آموزش چه کرده است؟ این کارشناس اقتصادی در این سرمقاله نشان داده که چگونه فقر به بازماندن کودکان از تحصیل منجر شده است.
به گفته زهرا کاویانی، فقر به دو شکل مانع ادامه تحصیل کودکان شده است. یکی با افزایش هزینههای خوراک و مسکن و کاهش هزینه آموزش در خانواده و دیگری با عدمدسترسی تحصیلی والدین برخی از کودکان که در تحصیلات این کودکان تاثیر مستقیم میگذارد.
کاهش هزینه آموزش به نفع خوراک و مسکن
کاویانی در این مقاله نوشت: دهه ۹۰ را میتوان به نوعی دهه ازدسترفته در اقتصاد ایران نامید. طی این سالها حدود ۱۰میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه شد؛ به نحوی که در سال ۱۴۰۰ حدود ۲۶ میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق بوده است. اما این مساله چه تاثیری بر آموزش میگذارد؟
زمانی که اقتصاد با تورمهای بالا و رشدهای اقتصادی پایین مواجه است، در اقتصاد ثروت جدیدی برای توزیع بین خانوارها تولید نشده و درآمد حقیقی خانوار بهواسطه تورم بالا، روزبهروز کاهش مییابد. این موضوع باعث میشود تا خانوار با کاهش ارزش حقیقی درآمدهایش، هزینههای خود را بیشتر معطوف به خوراک و کالاهای ضروری کند. تورم بسیار بالای خوراک که حتی در سالهای اخیر به ۸۰درصد رسید، باعث شده است تا سهم خوراک از کل هزینههای خانوار در سالهای اخیر بسیار افزایش یابد. در کنار آن، افزایش هزینههای مسکن نیز باعث افزایش سهم هزینه مسکن از کل هزینه خانوار شده و در مجموع در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۰درصد از هزینههای خانوار به مسکن و خوراک اختصاص یافته است.
اختصاص سهم بالایی از هزینههای خانوار به مسکن و خوراک باعث میشود تا خانوارها بودجه و درآمد کمتری برای اختصاص به سایر هزینهها، از جمله آموزش داشته باشند.
به گفته این اقتصاددان، بررسی هزینههای خانوار نشان میدهد که سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در طول زمان روند کاهشی داشته است. «سهم هزینه آموزش از کل هزینههای خانوار» از ۱۰/ ۲درصد در سال ۱۳۸۹ به ۸۴/ ۰درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.
نرخ دسترسی تحصیلی والدین در خانوارهای فقیر
نکته دیگری که این اقتصاددان به آن اشاره کرده این است که والدین در خانوارهای فقیر یا کمتر برخوردار، از سطح سواد تحصیلی پایینتری نیز برخوردارند و همین موضوع باعث میشود تا ظرفیتهای آموزش کودک در خانه نیز در خانوارهای فقیر کمتر فراهم باشد.
نرخ عدمدسترسی تحصیلی والدین یکی از شاخصهای سنجش فقر آموزشی است. نرخ عدمدسترسی تحصیلی والدین استانهای کمبرخوردارتر مانند سیستان و بلوچستان و خراسانشمالی، نسبت به استانهایی مانند یزد و تهران به مراتب بیشتر است. در سال 1400 حدود 60درصد کودکان در خانوادهای زندگی میکنند که هیچیک از والدین تحصیلات متوسطه ندارند.
بنابراین در خانوارهای فقیر دو عامل در کنار هم قرار میگیرند. اول آنکه در این خانوارها هزینه کمتری برای آموزش شده و در نتیجه کودکان از امکانات آموزشی بیرون از خانه کمتری بهرهمند میشوند. دوم آنکه به لحاظ امکانات درون منزل و توان تحصیلی والدین برای برطرف کردن نیازهای آموزشی کودکان، این خانوارها از ظرفیت کمتری برخوردارند. بنابراین کودک به طور همزمان از آموزش بیرون و درون خانه محروم است. این در حالی است که برای این کودکان با توجه به فقدان ظرفیتهای آموزشی در داخل خانه، آموزش خارج از منزل از اهمیت بیشتری برخودار است.
گرفتاری خانوارها در تله فقر
اما این همه ماجرا نیست و این ماجرا افراد را در چرخه فقر اسیر میکند. چون کاهش سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار که به دلیل مشکلات معیشتی خانوارها به وجود آمده، باعث کاهش سرمایه انسانی در آینده شده و خطر ماندگاری فقر در خانوارهای فقیر را افزایش میدهد. این موضوع بهخصوص زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم اصولا نرخ فقر در بین کودکان بیشتر از متوسط کل کشور است؛ یعنی خانوارهای دارای کودک در بین فقرا بیشتر بوده و سهم هزینههای ضروری مانند خوراک و مسکن از کل هزینههای این خانوارها به مراتب بیشتر از سایر خانوارها بوده و همین موضوع باعث میشود تا توان پرداخت خانوار برای آموزش نیز کاهش یابد.
نظرات