فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۳۱۳۳۰۱

روایت کارآفرینی مرد بستنی ایران

روایت کارآفرینی مرد بستنی ایران

تولید بستنی را از یک کارگاه کوچک استارت زده و کم‌کم واحد صنعتی‌اش را بزرگ کرده؛ یک شبه ره صدساله نرفته ولی در مسیر طولانی که طی کرده، همیشه به پیشرفت فکر کرده است. کم‌حرف است، اما وقتی صحبت می‌کند می‌توانید به ساده‌زیستی و صداقت در کلامش پی ببرید.

به گزارش تجارت‌نیوز، ایوب پایداری، موسس کارخانه میهن است. کارش را با کارگری در کارگاه قنادی و بستنی‌سازی شروع کرده و بعد از آن تصمیم به استقلال گرفته و با بستنی‌فروشی با یک چرخ‌دستی این تصمیم را عملی کرده است. تولید بستنی را از یک کارگاه کوچک استارت زده و کم‌کم واحد صنعتی‌اش را بزرگ کرده؛ یک شبه ره صدساله نرفته ولی در مسیر طولانی که طی کرده، همیشه به پیشرفت فکر کرده است. کم‌حرف است، اما وقتی صحبت می‌کند می‌توانید به ساده‌زیستی و صداقت در کلامش پی ببرید.

ادبیاتش جالب است. شعاری نیست. یک خط در میان از لطف خدا به او و زندگی‌ا‌ش یاد می‌کند و همین مساله را راز موفقیتش می‌داند. وطن‌پرست است و آرزویش سربلندی ایران است و خود، امروز یکی از عوامل سربلندی ایران شده. اخیرا بستنی‌های میهن در یک رتبه‌بندی، جزو ۱۰ برند برتر دنیا قرار گرفته است و این موضوع نشان می‌دهد حاج آقا پایداری توانسته در مسیری که به دنبالش بوده، گام بردارد. اما او خودش را هنوز کارگر بستنی‌فروش زحمتکشی می‌داند که ۴۷ سال تلاش کرده است. او متولد اول فروردین ماه سال ۱۳۳۵ است که از ۱۵ سالگی روی پای خود ایستاده است. بخش‌هایی از مصاحبه او را می‌خوانید:

-من در روستای کندرود از توابع بخش صوفیان شهرستان شبستر در استان آذربایجان‌شرقی به دنیا آمدم. خانواده‌ام مثل سایر اهالی آن روستا به کار باغداری و دامپروری مشغول بودند. کودکی‌ام در دامنه کوهستان میشو و در یک خانه روستایی که تهیه مایحتاج اولیه زندگی یک چالش بزرگ هر روزه بود، گذشت. من از همان موقع یاد گرفتم که مجبورم متکی به خودم و توانایی‌هایی باشم و اجازه ندهم شرایط سخت زندگی برای همیشه سرنوشت زندگی‌ام را رقم بزند.

-علاقه‌ام به بستنی از کودکی شکل گرفت. در یکی دو سفری که همراه با خانواده به شهر رفته بودیم، بستنی را امتحان کردم. در آن زمان بستنی‌ها بیشتر یخی بودند و کیفیت بالایی نداشتند، ولی همچنان برای یک کودک جذاب بودند.

- آن زمان بسیاری از جوان‌های روستا به دنبال موقعیت‌های شغلی بهتر و مشکلات معیشتی زیاد راهی تهران می‌شدند و وقتی به روستا برمی گشتند، تجربه‌های شغلی و حرفه‌ای شان را تعریف می‌کردند. آن زمان بیشتر آنها در مشاغل مرتبط با کار قنادی و تولید، توزیع و فروش بستنی و ساخت وسایل و تجهیزات تولید آن در مغازه‌ها و کارگاه‌های اقوام و همشهری‌هایمان مشغول به کار می‌شدند. من هم تحت تاثیر صحبت‌های آنها قرار می‌گرفتم و نسبت به کسب تجربه‌های جدید نه تنها علاقه، که عطش داشتم.

-این عطش و البته مشکلات اقتصادی باعث شد تا ترک‌تحصیل کنم و با ۱۵ سال سن، راهی تهران شوم. دوران سختی بود. خیلی سخت؛ این دوران در شکل‌گیری شخصیت حرفه‌ای من بسیار تاثیر گذاشت. اگر امروز کسی مرا به خاطر روند کاری که طی کردم تحسین می‌کند، به‌خاطر همان روزهای سختی است که از من چنین آدمی ساخته است.

-آن زمان کارم را به‌عنوان یک کارگر ساده در مغازه شیرینی‌فروشی یکی از هم روستایی‌هایمان شروع کردم. با علاقه و جدیت فوت و فن کار را یاد گرفتم. در فصل تابستان و در ایام ماه مبارک و با دهان روزه از سحر تا افطار در گرمای طاقت فرسای کارگاه و با کمترین امکانات رفاهی و معیشتی کار می‌کردم و هیچ وقت توصیه‌های پدر و مادرم در داشتن صداقت در کار و کسب روزی حلال را از یادم نمی‌بردم و هیچ چیزی باعث نشد ذره‌ای در کارم کم بگذارم یا حتی یک لحظه ناامیدی و یأس بر من غلبه کند. با خودم فکر می‌کردم حالا که به‌دلیل مشکلات اقتصادی مجبور به ترک مدرسه شده‌ام، حتماﹰ باید با تلاش بیشتر در کسب‌و‌کار موفق شوم؛ وگرنه زندگی سختی خواهم داشت.

-من در سال ۱۳۵۴ با اجاره مغازه‌ای در منطقه اسلام شهر تصمیم گرفتم کار تولید بستنی‌های چوبی را در سطح محدود و به شکل کارگاهی شروع کنم. روش تولید در آن روزها بسیار پرزحمت بود. همه کارها به‌صورت دستی انجام می‌شد. شربت بستنی را باید در طبق‌های قالب به شکل دستی پر می‌کردیم و با قرار دادن طبق‌ها در محلول سرمازا و چوب‌گذاری، آن را منجمد می‌کردیم و دوباره با دست، بستنی‌های منجمد را از قالب جدا و به شکل دستی بسته‌بندی می‌کردیم.

-فروشندگان بستنی‌های من نوجوان‌های اسلام‌شهر بودند که در فصل تابستان با تعطیلی مدارس یخچال‌های دستی سیار بستنی را با وثیقه گذاشتن شناسنامه از من کرایه می‌کردند و هر روز غروب پس از فروش بستنی به کارگاه برمی گشتند. کم کم‌آوازه طعم متفاوت و کیفیت بالاتر بستنی‌های «میهن» در تمام شهر پیچید. همان موقع هم می‌دانستم به زودی می‌توانم با محصولات معروف بستنی آن روز ایران به لحاظ کیفیت رقابت کنم. حتی به این هم فکر می‌کردم که یک روز بزرگ‌ترین تولیدکننده بستنی کشور شوم. من باور داشتم که انسان‌های بزرگ با آرزوهایشان دنیا را تغییر داده‌اند.

- باور داشتم که موفقیت یعنی توانایی ادامه مسیر آن هم با اشتیاق به‌رغم شکست‌های پی در پی است. سال ۱۳۵۸ نیسان خریدم. در کنار تولیدی که انجام می‌دادم، توزیع هم می‌کردم. آن زمان البته کارگاهم کوچک بود؛ ولی اعتقاد داشتم که باید به حلقه آخر این زنجیره یعنی مشتری نزدیک شوم. به همین دلیل هم خودم توزیع را برعهده گرفتم.

-مغازه تولید بستنی یا همان کارگاه کوچکم را چند سال بعد به کارگاه نیمه صنعتی بزرگ‌تری در حوالی همان محل تبدیل کردم. آنجا دیگر با یک دستگاه خاور یخچال‌دار حتی به شهرستان‌های دور و نزدیک هم بستنی می‌فرستادم. بستنی‌های ساده چوبی و لیوانی در دو نوع شیری و میوه‌ای و بیشتر با طعم‌های آشنای وانیلی و شکلاتی.

-در تمام سال‌های جنگ با وجود کمبود شدید امکانات و مواد اولیه، سعی کردم نه تنها کیفیت محصولاتم را حفظ کنم، بلکه هر روز به فکر پیشرفت بودم. همین طرز تفکر هم باعث شد تا اولین کارخانه تولید صنعتی بستنی را در همان منطقه اسلام‌شهر راه‌اندازی کنم. تولید با ماشین‌آلات صنعتی، محصولات بیشتر و با کیفیت‌تری را ممکن می‌ساخت و باعث آشنایی هر چه بیشتر با برند نوپای «میهن» در بازار می‌شد. نام میهن را هم به دلیل عرق ملی‌ام انتخاب کرده بودم. از بچگی آرزو داشتم در کاری که انجام می‌دهم منشأ تغییر و تحول باشم و بر صنعت و حرفه‌ای که دنبال می‌کنم، تاثیرگذار باشم.

منبع:جمعه‌نامه دنیای اقتصاد

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

تیترِ یک

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار