فونیکس - هدر اخبار
کد مطلب: ۱۴۲۰۷۱

مدیریت استراتژیک چیست و چرا باید درباره آن بدانیم؟

مدیریت استراتژیک چیست و چرا باید درباره آن بدانیم؟

زمانی که حرف از مدیریت می‌شود، فکرها به این سمت می‌رود که شخصی قرار است یک گروه را به سمت یک هدف هدایت کند. در هر زمینه نوعی از مدیریت وجود دارد که به طور تخصصی به همان مطلب می‌پردازد. به طور مثال مدیریت مالی به مسائل مالی سازمان مربوط می‌شود یا مدیریت منابع انسانی که

زمانی که حرف از مدیریت می‌شود، فکرها به این سمت می‌رود که شخصی قرار است یک گروه را به سمت یک هدف هدایت کند. در هر زمینه نوعی از مدیریت وجود دارد که به طور تخصصی به همان مطلب می‌پردازد. به طور مثال مدیریت مالی به مسائل مالی سازمان مربوط می‌شود یا مدیریت منابع انسانی که تخصیص نیروی کار در سازمان جزء وظایف او است.

اما در این میان یک شاخه از مدیریت وجود دارد که به تمام بخش‌های سازمان اشراف دارد و آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد. بهتر است بگوییم این نوع مدیریت محور اصلی و نقطه شروع در سازمان است. مدیریت استراتژیک چارچوب کلی، سیاست‌ها و باید و نبایدهای سازمان را مشخص می‌کند. این نوع از مدیریت در سطح مدیران ارشد سازمان مطرح است، زیرا آن‌ها نماینده مالکان هستند و باید با توجه به منفعت آن‌ها عمل کنند.

ماهیت مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک در قدم اول شناخت نقطه شروع است؛ یعنی در چه شرایطی قرار داریم و موقعیتمان چگونه است. در قدم بعد نقطه پایان را مشخص کنیم و بدانیم که می‌خواهیم به کجا برسیم. برای شناختن نقطه پایان یا هدف‌هایمان سوالهایی مانند «چرا می‌خواهیم به نقطه مورد نظر برسیم؟» و «چگونه می‌توانیم به اهدافمان دست پیدا کنیم؟» به ما کمک می‌کنند. پاسخ دادن به این سوالات چشم‌انداز واضح‌تری ایجاد می‌کنند و مسیرهای پیش روی ما را روشن می‌کند.

البته برای رسیدن به هدف، تنها یک مسیر و روش وجود ندارد؛ بنابراین قدم سوم در مدیریت استراتژیک انتخاب بهترین روش برای رسیدن به هدف است. بهترین روش با توجه به تجزیه‌و‌تحلیل شرایط داخلی سازمان و محیط کلی بازار انتخاب می‌شود.

پس اگر بخواهیم برای مدیریت استراتژیک وظیفه‌ای تعیین کنیم، می‌توانیم 3 مرحله بالا را در دو عبارت خلاصه کنیم: تعیین اصول و اجرای آن‌ها. منظور از اصول، تعیین مبنایی برای انجام کارها، مشخص کردن چارچوب کلی و بایدها و نبایدهای یک سازمان است. اجرایی کردن این اصول نیز راه رسیدن به اهداف است.

مدیریت استراتژیک یعنی: جهت‌دهی کلی سازمان، انتخاب اهداف، انتخاب سیاست‌های اجرایی و توسعه‌ای، برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف و نحوه اجرا عملیات

برادران اصول و اجرا

مایکل پورتِر (Michael Porter) متفکر برجسته در حوزه مورد بحث ما، سه اصل اساسی برای موفقیت در مدیریت استراتژیک بیان می‌کند.

  1. خلق موقعیت ارزشمند
  2. ایجاد تعادل میان بایدها و نبایدها
  3. ایجاد تناسب میان فعالیت‌های سازمان برای حمایت از استراتژی سازمان

علاوه بر اینکه عملکرد خوب مدیر استراتژیک باعث موفقیت سازمان می‌شود، خود استراتژی هم باید خوب باشد. استراتژی خوب سه ستون اصلی دارد.

  1. فرصت‌های جذابی در بازار ایجاد کند.
  2. منابع و ظرفیت‌های بهتری نسبت به رقبا داشته باشد که به نیازهای بازار پاسخ بهتری بدهد.
  3. باعث ایجاد هماهنگی میان اجرا و اصول اولیه شود.

در صورتی که هر کدام از این ستون‌ها دچار ضعف باشد، کل استراتژی با مشکل مواجه می‌شود. برای رسیدن به هدف و موفقیت باید هم استراتژی و هم نحوه اجرای استراتژی خوب باشد.

مدیریت استراتژیک چیست و چرا باید درباره آن بدانیم؟ 2

تفاوت مدیریت استراتژیک و مدیریت اجرایی

در تئوری‌های مدیریتی و همچنین فضای کاری تمایزی میان مدیریت استراتژیک و اجرایی وجود دارد. در مدیریت اجرایی، مسائلی از قبیل کنترل هزینه‌ها، بهره‌وری و عملکرد افراد دارای اهمیت است.
اما در مدیریت استراتژیک اولین موضوع مهم، اصول اصلی و کلی است. نحوه اجرای قوانین، دیگر دغدغه‌ مدیران استراتژیک است.

ابعاد مختلف مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک دارای ابعاد گسترده مانند برنامه‌ریزی و تفکر استراتژیک است. مدیریت استراتژیک پل ارتباطی میان تفکر استراتژیک و برنامه‌ریزی استراتژیک است.

برنامه‌ریزی استراتژیک به این موضوع اشاره دارد که چارچوب‌ها و قواعد کلی برای برنامه‌ریزی در سازمان مشخص شود؛ به عبارت دیگر در برنامه‌ریزی استراتژیک ماهیت کلی مسیر حرکت سازمان تعیین می‌شود. در این نوع از برنامه‌ریزی شما عکس‌العمل رقبا را مورد مطالعه قرار می‌دهید و با توجه به پیش‌بینی اتفاقات بازار اقدام به برنامه‌ریزی می‌کنید. در این نوع برنامه‌ریزی سوال‌های اساسی مانند «برای چه کسانی می‌خواهیم تولید کنیم؟» و «چگونه می‌خواهیم تولید کنیم؟» مطرح می‌شوند.

به فرآیند فکری و ترسیم تصمیمات و نحوه بازی رقبا در بازار نیز تفکر استراتژیک می‌گویند.

می‌توان گفت این دو عنصر (تفکر و برنامه‌ریزی استراتژیک) با هم کار می‌کنند و مکمل همدیگر هستند. اطلاعات خروجی هر بخش، داده‌های ورودی بخش دیگر است.

ابزارهای کمکی

در تجزیه‌و‌تحلیل بازار و شرایط محیط کار می‌بایست ابزاری قدرتمند و مفید انتخاب شود؛ زیرا قرار است با توجه به اطلاعات نهایی و به دست آمده، روند و سازوکار انجام فعالیت‌ها در بنگاه تعیین شود.

در این قسمت ما به دو مورد از ابزارهای کارآمد و ضروری در مدیریت استراتژیک اشاره می‌کنیم.

اولین ابزار که برای راه‌اندازی و شروع هر کسب‌وکار لازم است و دید خوبی را نسبت به وضعیت موجود در اختیار مدیران قرار می‌دهد، طرح یک مدل کسب‌وکار است. در مدل کسب‌وکار شما با سوال‌های اساسی -که در مدیریت استراتژیک به دنبال پاسخگویی به آن‌ها هستید- روبرو می‌شوید و به راحتی می‌توانید به آن‌ها پاسخ بدهید.

دومین ابزار کارآمد در مدیریت استراتژیک، تحلیل SWOT است. در این تحلیل با شناخت نقاط ضعف و قوت در کنار فرصت‌ها و تهدیدها، این امکان را به مدیر می‌دهد که در برنامه‌ریزی استراتژیک عملکرد بهتری داشته باشد.

نکته

مدیریت استراتژیک یک فعالیت پویا است و به طور دائم باید در جریان باشد؛ زیرا شرایط بازار هیچ‌گاه برای مدت زیادی ثابت نیست. اگر سازمانی نتواند خود را با تغییرات هم‌راستا کند، به احتمال زیاد از رقابت عقب خواهد ماند.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.