۱۰ چیز که از نظر اقتصاد باید بخرید!
از مردم بخواهید که یک فهرست از اصول اخلاقی خود تهیه کنند و وسایلی که خرید آن را خوب میدانند، بنویسند. شاید از گرم شدن کره زمین، توسعه پایدار، حمایت از صنایع کوچک و آزادی رقابت صحبت کنند. در فهرست آنها ممکن است کتاب، بلیت تئاتر و سفر بالاتر از چیپس، تلویزیون و سیگار قرار
از مردم بخواهید که یک فهرست از اصول اخلاقی خود تهیه کنند و وسایلی که خرید آن را خوب میدانند، بنویسند. شاید از گرم شدن کره زمین ، توسعه پایدار، حمایت از صنایع کوچک و آزادی رقابت صحبت کنند. در فهرست آنها ممکن است کتاب، بلیت تئاتر و سفر بالاتر از چیپس، تلویزیون و سیگار قرار بگیرد. حالا اگر لیست خریدهای یک ماه گذشته را با فهرست ترجیحات آنها مقایسه کنیم، به تضادهایی عجیب خواهیم رسید.
ما معمولا کاری را نمیکنیم که به آن اعتقاد داریم. حتی ممکن است دیگران را بهخاطر کارهایی مشابه کارهای خودمان سرزنش کنیم. اقتصاد رفتاری برای مطالعه همین تناقضها در رفتار اقتصادی انسان به وجود آمده است. در این نوشته نگاهی میاندازیم به 10 وسیله که بیشتر ما در مورد خرید آنها اشتباه میکنیم.
-
مسواک بجای دندانپزشک
بیشتر مردم خرید داروهای گرانقیمت را به وسایلی که از بیماری پیشگیری میکند ترجیح میدهند. آنها ممکن است یک مسواک بسیار خوب، خمیردندان درجه یک و نخ دندان استاندارد نخرند و بعدها چندین برابر برای ترمیم دندانهای خود پول پرداخت کنند.
روزی نیم ساعت تمرین بدنی شدید هزینه زیادی ندارد. مراجعه به متخصص تغذیه برای گرفتن برنامه غذایی هم ارزان است. اما معمولا مردم چندبرابر این پول را برای درمان بیماریهای قلبی، کنترل دیابت و عمل جراحی لاغری هزینه میکنند. رفتاری که از نظر اقتصادی قطعا اشتباه است.
نادیدهگرفتن بهداشت و نیاز پیدا کردن به خدمات درمانی گران از عوامل اصلی ایجاد فقر است.
-
دندانپزشک بجای گوشی
آدمهای زیادی با یک دندان خراب زندگی میکنند، چون پول مراجعه به دندانپزشک را ندارند. اما همین آدمها گوشی چندمیلیونی، ماشین لوکس و مبلمان خارجی دارند.
سیفون خراب دستشویی، قطعهای از ماشین که باید تعویض شود و پوشال کولر که امسال هم عوض کردن آن به تعویق افتاده، در همین دسته قرار میگیرند.
فرد عاقل نگهداری از سرمایههای موجود را بر افزایش داراییهای سرمایهای مقدم میداند.
از نظر اقتصاد، یک فرد عاقل نگهداری از سرمایههای موجود را بر افزایش داراییهای سرمایهای مقدم میداند. و سلامتی جسمی و روحی مهمترین دارایی سرمایهای شما است.
اگر دندان خراب و گوشی قدیمی دارید، باید ترمیم دندان را در اولویت بگذارید. با دندانی که درد میکند نمیتوانید از زیباترین صفحهنمایش دنیا لذت ببرید.
-
یخچال بجای تلویزیون
مطالعات متعددی وجود دارد که نشان میدهد طبقه ضعیف جامعه (که مجبور است برای خرید یک وسیله از خرید وسیله دیگر صرفنظر کند) وسایل غیرضروری را در اولویت قرار میدهد.
مثلا ممکن است یک خانواده شهریه آموزش زبان فرزندان را پرداخت نکند، اما دستگاه گیرنده ماهواره بخرد. بسیاری از این افراد از خریدهایی مثل یک یخچال بهتر صرفنظر و پول آن را برای خرید یک تلویزیون بهتر هزینه میکنند.
تلف کردن مواد غذایی از دلایل اصلی گسترش فقر جهانی است.
خرید یک یخچال خوب (نه الزاما یک یخچال گران و شیک) به شما کمک میکند که محصولات غذایی را برای مدتی طولانیتر نگه دارید و دورریز غذای کمتری داشته باشید. همچنین قادر خواهید بود با خریدهای عمده، هزینههای خود را کاهش دهید.
در مقابل تلویزیون به شما کمک میکند که… تلویزیون به شما هیچ کمکی نمیکند. خرید یخچال خوب را در اولویت بگذارید.
-
خانه بجای ماشین
آسایشِ خانهای که در آن زندگی میکنید مستقیما به خودتان میرسد. اما ماشین خوب، تصویر شما را در ذهن دیگران تغییر میدهد. برای همین ممکن است فکر کنید که میارزد خانهای ارزانتر بگیرید و پول اضافه را برای خرید ماشین هزینه کنید. هرگز!
هرگز نباید رفاه و آسایش خود را فدا کنید تا تصویری غیرحقیقی از وضع مالی خود به نمایش بگذارید. یک قانون کلی وجود دارد که میگوید شما نهایتا میتوانید معادل یکپنجم قیمت خانه خود (یا معادل پولی که برای رهن خانه پرداخت میکنید) برای خرید خودرو بپردازید.
یعنی کسی که 30 میلیون پیش و ماهانه 2.1 میلیون تومان اجاره میدهد، میتواند 100 میلیون تومان برای خرید ماشین هزینه کند. اگر 50 میلیون بیشتر دارد بهتر است اول خانه خود را بهتر کند بعد به فکر عوض کردن ماشین بیفتد.
خانهای بزرگتر، راحتتر، با نور بیشتر و نزدیکتر به محل کار را به داشتن ماشینی که آپشنهایی واقعا بهدردنخور (مثل کیلس و مونیتور بزرگ) دارد، ترجیح بدهید.
-
کاهو بجای سوسیس
بیشتر مردم اگر وضع مالی بهتری پیدا کنند، بجای غذاهای سالمتر با ویتامین و موادمعدنی بیشتر و ماکرونوتریشنهای باکیفیتتر، به سراغ غذاهای خوشمزهتر میروند. برای همین امروزه باور دانشمندان این است که بازار آزاد به تنهایی قادر به ارتقای کیفی تغذیه مردم نیست.
این موضوع در تمام موارد دیگر هم صدق میکند. ما الزاما خودرویی را نمیخریم که کممصرفتر باشد و دیرتر خراب شود. گوشی موبایلی را نمیخریم که با نیازهای ما تناسب داشته باشد. این فهرست را میشود تا ابد ادامه داد. ما بیشتر بر مبنای هوس خرید میکنیم تا با تحلیل تمام هزینهها در مقابل تمام فایدهها.
-
درآمد ثابت بجای جایزه
خیلیها دوست دارند که یکشبه راه صدساله بروند. آنها نمیخواهند با درآمد ثابت و امن زندگی کنند. میخواهند «دست به کاری بزنند که غصه سر آید.» آن هم یکشبه.
از نظر اقتصادی دو راه پیش روی ما است. یک، کاری خوب پیدا کنیم، منابع درآمد دیگر ایجاد کنیم، سرمایهگذاریهای مولد کنیم و رفتهرفته جایگاه خود را در طبقه متوسط تثبیت کنیم. دو، سالهای سال برای راهاندازی یک کسبوکار قابل رشد زحمت بکشیم، بیخوابی و گرسنگی را تحمل کنیم، از هر تفریحی بگذریم و تمام منابع خود را برای مبارزه اقتصادی صرف کنیم تا بعد از سالها از دیدن حاصل کار خود خوشنود شویم.
قطعا راههای دیگری هم وجود دارد. دزدی، رانت، فساد، کارهای غیرقانونی، سواستفاده از التهاب بازار… اما این راهها از زحمتکشیدن برای ساختن یک کسبوکار مولد سادهتر نیستند. بهخصوص برای ما که با رد شدن از چراغقرمز عذاب وجدان میگیریم.
-
پسانداز بجای وام
تا 30 سالگی باید برابر یک سال درآمد خود پسانداز داشته باشید. این عدد در چهلسالگی باید به 3 برابر، در 50 سالگی به 6 برابر و در شصتسالگی به 10 برابر درآمد یک سال برسد. این پسانداز شامل پول پیش خانه یا موبایل شما نمیشود، بلکه باید داراییهایی را به حساب بیاورید که نقد کردن آنها زندگیتان را مختل نکند.
یک وام بیخطر وامی است که معادل دوبرابر مبلغ آن برای تسویه کامل، دارایی نقدشونده داشته باشید.
نباید برای مخارج ضروری وام بگیرید. وام برای مخارج سرمایهای است. مخارجی که میتوانید با آن درآمدی ایجاد کنید که از مقدار اقساط وام بیشتر باشد. یک وام بیخطر وامی است که معادل دوبرابر مبلغ آن برای تسویه کامل، دارایی نقدشونده داشته باشید.
اگر برای راهاندازی کسبوکار خود 200 میلیون دارایی نقدشونده (دارایی جاری) دارید، میتوانید با گرفتن 100 میلیون تومان وام، راه توسعه کسبوکار خود را هموارتر کنید. اما اگر میخواهید تلویزیون خود را عوض کنید، بهتر است این کار را با وام انجام ندهید.
-
کار بجای دلار
خیلیها برای پسانداز سراغ پساندازهای منجمد مثل سکه، دلار و زمین میروند. اگر این رفتار به فرهنگ عمومی یک ملت تبدیل شود، سرعت گردش پول پایین میآید، تولید از رونق میافتد، مشاغل از بین میروند مردم در نهایت قادر میشوند کمتر از گذشته پسانداز کنند. در اقتصاد به این اثر پارادوکس خِسَّت میگویند.
قطعا شما باید پسانداز کنید و قطعا نگهداشتن ریال اقدامی عقلایی نیست. اما نباید فراموش کنید که ریشه ثروت ملل (آدام اسمیت) کار است نه دلار. عیب ندارد زمین بخرید و زمینتان گران شود. اما اگر میخواهید ثروتمند شوید باید روی این زمین کار کنید.
تورم باعث ایجاد این توهم میشود که بدون کار هم میشود ثروتمند شد.
سهنفر را در نظر بگیرید که سه قطعه زمین یک هکتاری دارند.
- نفر اول زمین خود را رها کرده تا گران بشود.
- نفر دوم در زمین خود برنج میکارد. زمینش گران میشود اما از محل کشت برنج هم سود میبرد.
- نفر سوم کارخانهای تاسیس کرده که آرد برنج درست میکند و از این آرد نان برنجی میپزد…
بعد از سالها اولی فقط توانسته دارایی خود را از آتش تورم دور نگه دارد. دومی همین سود را برده، اما در تمام این سالها از محصول خود هم بهرهبرداری کرده است. نفر سوم یک کارخانهدار است که ارزش زمین، بخشی ناچیز از داراییهای او است. احتمالا او میخواهد زمین نفر اول و دوم را بخرد تا کار خود را گسترش دهد.
-
تخصص بجای پراکندگی
پدربزرگم همیشه میگفت که «مهم نیست چه کار کنی، اگر سی سال همان کار را بکنی آدم موفقی میشوی.» تعمیرکاری که سی سال است که به تعمیر خودرو میپردازد، اعتباری کسب میکند که ارزش این اعتبار خیلی بیشتر از قیمت مغازهاش میشود.
موضوع فقط دنبال کردن یک کسبوکار نیست. اگر در تمام این سی سال دانش خود از کار را بالا ببریم، برای دستیابی به فناوریها و روشهای نوین تلاش کنیم و بکوشیم که نامی نیکو و معتبر بسازیم، موفقیت تضمینشده است.
یکی از عوامل بهوجود آمدن فقر و تنگدستی همین است که مدام از یک شغل به شغل دیگر برویم. در حالی که برای پیمودن منحنی تجربه و کاهش هزینههای تولید نسبت به رقبا (مزیت فناوری) هزینه زیادی پرداختهایم.
عجیب نیست که ماهها و حتی سالهای اول یک کسبوکار سودآور نباشد. رفتهرفته با راهورسم این کار آشنا میشویم و میتوانیم در کسبوکاری سود کنیم، که رقبای جدید در انجام آن ضرر میکنند، دلسرد میشوند و کنار میروند.
-
یک لباس گران بجای چند لباس ارزان
بیشتر ما در هنگام خرید از «هزینه کیفیت» به عنوان یک هزینه واقعی غافل میشویم. مثلا یک تیشرت ارزان 40 هزار تومانی میخریم و بعد از دو بار شستوشو مجبور میشویم آن را کنار بگذاریم و دوباره خرید کنیم. اما یک تیشرت باکیفیت را میشود هر روز شست و بارها پوشید.
موضوع فقط خرید تیشرت نیست. ماشین بیکیفیتی که مدام خراب میشود، پرینتری که کاغذ را مچاله میکند و یخچالی که غذا در آن کپک میزند نیز هزینه کیفیت دارند. در بسیاری از موارد خریدن یک گزینه مرغوب ارزانتر از مجموع هزینههای کیفیای میشود که به خاطر خرید کالای بیکیفیت میپردازیم.
نظرات