«تجارتنیوز» گزارش میدهد:
داستان مکرر نتورک مارکتینگ/ اینجا محل تجمع بازاریابان فضای مجازی است که روپوش سفید میپوشند
مهدی نیرومنش- فقط به یک گوشی موبایل نیاز داری تا ثروتمند شوی. حتی اینترنت و فیلترشکن پولی هم در اختیارت قرار میدهند. وقتی وارد ساختمان میشوی، تعجب میکنی در این فضای اندک، این همه آدم بگنجد. باورنکردنی آن است که همه به امید ثروتمند شدن اینجا جمع شدهاند.
همان داستان مکرر نتورک مارکتینگ که دیگری تو را متقاعد میکند تا از او جنس بخری و تو هم باید دیگری را متقاعد کنی تا از تو بخرد. بعد باید به دیگران بیاموزی همین آموزش را به دیگری بدهند. این سلسله هرمی پیش میرود و تو از فروش همه زیرمجموعهات سود میبری. در یک طبقه، ویدئویی که در آپارات هست را برای جمع نمایش میدهند تا متقاعدت کنند این سیستم گلدکوئست نیست. چون هرم آن تا چهار یا شش لایه قطع میشود.
این بار اینستاگرام به کمک آمده است. میگویند، وضع شما خوب است. ما مجبور بودیم با صحبت حضوری اجناس را بفروشیم. در بدو ورود، تو را به یک نفر میسپرند تا دورههای آموزش کار کردن با اینستاگرام و آمادهسازی ویدئو و عکس را گام به گام بیاموزد.
شرط اول اینکه خودت جلوی دوربین بروی تا خریدار اجناس اعتماد کند. در حقیقت همه فروشنده محصولات یک شرکت هستند. هر توضیحی در مورد اجناس که منجر به فروش شود، مجاز است. بدون اینکه خودت از محصولات استفاده کرده باشی تا مطمئن باشی. بدون اینکه شک کنی این محصولات خارجی است. بدون اینکه کارخانه تولید محصولات داخلی را دیده باشی. بدون اینکه بدانی محصولات فیک با برچسب برند به فروش میرسد و چون در فروشگاهی عرضه نمیشود، نظارتی هم بر آن نیست.
اینجا محل تجمع بازاریابان فضای مجازی است که یک روپوش سفید میپوشند و بیننده ویدئوها در اینستاگرام تصور میکند او صلاحیت معرفی این محصول را دارد.
در تمام جلسات، تفاخر میکنند که فلانی سقف چندده میلیون را زده است. بعد تو را دعوت میکنند به همایش خودشان که تفاخر کنند چه کسانی به سقف چندصد میلیون درآمد ماهانه رسیدهاند. نگاه همه به دیگری متناسب با درآمد اوست. شالوده آموزشها این است که تو نمیدانی و فقط باید تبعیت کنی.
داستان مکرر همگی این است که یا در تحصیل موفق نبودهاند یا تحصیل را رها کردهاند تا زودتر و بیشتر پول دربیاورند، چون هدف پول بوده و هست. فضای روی صحنه این همایش، عرصه تبادل تشویق و تحسین و ستایش و حسرت و بزرگنمایی و البته تفاخر است. نفر اول که زیرمجموعههایش را جمع کرده و الگوی همه است، بهصراحت میپرسد تاکنون حس مالکیت خودرو برند خارجی او را داشتهاید؟
اینجا جوانانی را میبینی که روز مدرسه نتوانستهاند گلی بزنند و امروز به طمع پول، تسمه از گُردهشان کشیده میشود تا ثروتی را تصاحب کنند که نه تخصص میخواهد، نه سرمایه. کسی هم با خودش فکر نمیکند که چند درصد این جمعیت عظیم به ثروت بادآورده خواهند رسید. همه به امید آنکه خودشان را روی صحنه ببینند، تلاش میکنند. خانواده این جوانان هم راضی هستند. میگویند صبح زود بیرون میزند، تا پاسی از شب برنمیگردد و پول درمیآورد.
اکنون همه فهمیدهاند که تحصیلات دانشگاهی منجر به کسب درآمد نمیشود. اکثریت در تحصیلات دانشگاهی هم موفق نیستند. از طرفی بخش اعظمی فروشنده هستند. نتورک، خلاء سرمایه و مغازه را اینگونه حل کرده و مدعی است سود پخش به فروشنده تعلق میگیرد. اما در حقیقت، شرکت اصلی بیشترین سود را میبرد.
فضای غالب دنبالکنندگان نتورک این است که روزنهای برای پولدار شدن یافتهاند. یک فریب بزرگ که هم دیر متوجه آن میشوند، هم وقتی متوجه شدند تمایلی به آگاهیرسانی ندارند. این جماعت فریبخورده رفتهاند و نسل بعدی آمدهاند. روزگاری فتوای مخالف وجود داشت. امروزه نظر مراجع هم جلب شده است. روزگاری دستگاه امنیتی به اسم ناامنی اقتصادی پیگیر بود، امروزه پشت هر مجموعه به جایی گرم است. یک شیوه مناسب برای مشغولیت ذهن جوانان.
نظرات